احمدینژاد لابد برای این زنان بیحجاب و با حجاب، «قهرمان» است.
«قهرمانی» که به آنها کمک میکند، پولشان میدهد، خانههایشان را بازسازی میکند، اما برای مردم کشورش نهتنها این کارها را نمیکند، بلکه به آنها دروغ میگوید، داغشان میکند و پولهایشان را برای دیگران خرج میکند.
اگر در بیروت بودم، حتمن از این زنان میپرسیدم چطور میتوانید از کسی استقبال کنید که زنان کشورش از کمترین حقوق انسانی (انتخاب پوشش) محرومند؟
میگفتم شما از ظلم اسرائیل و آمریکا به احمدینژاد پناه آوردهاید؟ اما در عمل عمله ظالمی شدهاید که جان و مال مردمش را به غارت میبرد تا شما شادمان باشید.
میگفتم شما با اسرائیل چه تفاوتی دارید، اسرائیل با بمب، موشک و تانک به جان انسانها افتاده و شما با حمایتهای خود از احمدینژاد، به جان مردم ایران.
میگفتم خوب بود مردمان کشورم در سالهایی که سرزمین شما در اشغال اسرائیل بود، از رهبران تلآویو در تهران استقبال کرده و به پای آنها صدها گوسفند و شتر قربانی میکردند؟
میگفتم مادران و خواهران من، حالا که با پولهای ما خانهدار میشوید، تشکیل زندگی میدهید و برای اسرائیل شاخه و شانه میکشید، با این کارها دستکم به زخمهای ما که از آنها خبر ندارید، نمک نپاشید.
بیست و دوم مهر ماه سال ۱۳۸۹
1 نظر:
متنتون فوق العاده بود. آفرین به این قلم گیرا.
ارسال یک نظر