دولت کودتا، حجتالاسلامها و سرداران نفتی سپاه، برای سرکوب نهایی جنبش سبز خیز برداشتهاند.
حبس حسین مرعشی (برادر همسر هاشمی رفسنجانی)، صدور حکم دستگیری مهدی هاشمی، ممنوعیت خروج محمد خاتمی، توقیف پروانه جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و این آخری، توقیف روزنامه بهار آن هم در کمتر از یک ماه، همگی نشان از برنامه کودتاگران برای تسویه حسابهای گسترده دارد.
هرچند این تسویه حسابها از روز پس از انتخابات ۲۲ خرداد ماه آغاز شد، اما وحشت از واکنش تودهها مانع از برخی اقدامات رادیکال در برخورد با برخی شخصیتها و احزاب سیاسی شد.
حالا که به گمان کودتاگران آبها از آسیاب افتاده و خیابانها به تصرف نیروهای لباس شخصی و امنیتی درآمده، زمان آغاز تسویهحسابهای اساسی است؛ تسویه با هاشمی، احزاب اصلاحطلب و آخر سر رهبران مخالفان و مردم.
این تختهگاز رفتن دولت کودتا در کمتر از یک ماه، چشمانداز ۱۱ ماه دیگر که به اندازه کافی تیره بود را تیرهتر کرده است.
واقعیت این است که حوادث پس از انتخابات برای علی خامنهای و نظام مقدس بسیار گران تمام شده است. آنها اصلن فکر نمیکردند که «رعیت» این چنین بر آشوبد و به ریششان بخندد.
خشم ولیامر از «گستاخی رعیت» تا زمانی که به خیال خود آنها را «ادب» نکند، فروکش نخواهد کرد. او سراغ «رعیت» خواهد آمد، اما اول باید تکلیف «خواصی که در انتخابات مردود» شدهاند را روشن کند.
آقا فعلن دارد زیرساختها را میسازد، آسیبها را جبران میکند و نیروهایش را برای نبردی دیگر سازماندهی دوباره میکند.
بعد از اینکه درِ احزاب، رسانهها، تشکلهای غیر دولتی و هر چیزی که موی دماغ است، بسته شد، نوبت خواص است، بعد از خواص هم نوبت مردم است؛ همان کاری که در کرهشمالی اتفاق افتاد.
از قرائن و شواهد این طور بر میآید که آقا سرسازش ندارد. تقلب، داغ و درفش و تجاوز قلبش را آرام نمیکند، گویا قلب او تنها با سرکوب، تحقیر و خشونتهای بیشتر آرام میشود.
از نظر او، «رعیت» به خاطر کاری که کرده باید در تا حد مرگ «فلک» شو و گوش خواص به شدت پیچانده شود. این کارها آرامش میکند و ولایت و هاله تقدس به باد رفتهاش را به خیال خود باز میگرداند.
اما همه اینها خیالی بیش نیست، با توقیف روزنامه «بهار»، بستن در احزاب و بازداشتها، بهار را نمیتوان از مردم ایران گرفت.
حبس حسین مرعشی (برادر همسر هاشمی رفسنجانی)، صدور حکم دستگیری مهدی هاشمی، ممنوعیت خروج محمد خاتمی، توقیف پروانه جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و این آخری، توقیف روزنامه بهار آن هم در کمتر از یک ماه، همگی نشان از برنامه کودتاگران برای تسویه حسابهای گسترده دارد.
هرچند این تسویه حسابها از روز پس از انتخابات ۲۲ خرداد ماه آغاز شد، اما وحشت از واکنش تودهها مانع از برخی اقدامات رادیکال در برخورد با برخی شخصیتها و احزاب سیاسی شد.
حالا که به گمان کودتاگران آبها از آسیاب افتاده و خیابانها به تصرف نیروهای لباس شخصی و امنیتی درآمده، زمان آغاز تسویهحسابهای اساسی است؛ تسویه با هاشمی، احزاب اصلاحطلب و آخر سر رهبران مخالفان و مردم.
این تختهگاز رفتن دولت کودتا در کمتر از یک ماه، چشمانداز ۱۱ ماه دیگر که به اندازه کافی تیره بود را تیرهتر کرده است.
واقعیت این است که حوادث پس از انتخابات برای علی خامنهای و نظام مقدس بسیار گران تمام شده است. آنها اصلن فکر نمیکردند که «رعیت» این چنین بر آشوبد و به ریششان بخندد.
خشم ولیامر از «گستاخی رعیت» تا زمانی که به خیال خود آنها را «ادب» نکند، فروکش نخواهد کرد. او سراغ «رعیت» خواهد آمد، اما اول باید تکلیف «خواصی که در انتخابات مردود» شدهاند را روشن کند.
آقا فعلن دارد زیرساختها را میسازد، آسیبها را جبران میکند و نیروهایش را برای نبردی دیگر سازماندهی دوباره میکند.
بعد از اینکه درِ احزاب، رسانهها، تشکلهای غیر دولتی و هر چیزی که موی دماغ است، بسته شد، نوبت خواص است، بعد از خواص هم نوبت مردم است؛ همان کاری که در کرهشمالی اتفاق افتاد.
از قرائن و شواهد این طور بر میآید که آقا سرسازش ندارد. تقلب، داغ و درفش و تجاوز قلبش را آرام نمیکند، گویا قلب او تنها با سرکوب، تحقیر و خشونتهای بیشتر آرام میشود.
از نظر او، «رعیت» به خاطر کاری که کرده باید در تا حد مرگ «فلک» شو و گوش خواص به شدت پیچانده شود. این کارها آرامش میکند و ولایت و هاله تقدس به باد رفتهاش را به خیال خود باز میگرداند.
اما همه اینها خیالی بیش نیست، با توقیف روزنامه «بهار»، بستن در احزاب و بازداشتها، بهار را نمیتوان از مردم ایران گرفت.
سیام فروردین ماه سال ۱۳۸۹
0 نظر:
ارسال یک نظر