پرسش از چرایی نمایش گسترده تماشای مردم از خشونت عریان

انتشار گسترده  فیلمی از زنده‌زنده سوختن چند سرنشین خودرویی در یکی از جاده‌های کشور، نمایش عمومی قتل جوانی در سعادت‌آباد در مقابل دیدگان مردم و پلیس و این آخری تصویری از صحنه چاقوکشی در استادیوم فوتبال آبادان، طی کمتر از ۶۰ روز اقدامی عجیب و غریب و غیرقابل فهم است.
 پخش گسترده این تصاویر با هر قصد و نیتی که صورت گرفته باشد، دست‌کم در مردم حس تنفر ایجاد کرده و آنها را از یکدیگر دور می‌کند و بدبین.

چاقو‌کشی، قتل و حوادث تلخ رانندگی تا دلتان بخواهد در ایران وجود دارد، هر روز بیشتر از دیروز؛ همه هم این واقعیت را می‌دانند، اما به نمایش گذاشتن معنادار و پی‌درپی این صحنه‌های غیر انسانی آن‌هم به عریان‌ترین شکلش، پرسش برانگیز است.
این تصاویر چه مردمی را می‌خواهد از خواب، بی‌تفاوتی و سنگدلی به‌در آورد؟

این تصاویر برانگیزاننده حس ترحم هستند، حس همدلی و تاسف، اما داوری ده‌ها و شاید صد‌‌هاهزار نفری که نظاره‌گر تماشای مردم حاضر در صحنه جرم و جنایت را هستند و بی‌تفاوتی آنها و حتی خنده‌اشان را نظاره می‌کنند کجای قصه قرار دارد؟

من، تو و او؛ مردمانی از جنس خودمان را در این تصاویر می‌بینیم که در برابر جان دادن و سوختن دیگری بی‌تفاوت هستند، با تلفن همراه تصویر می‌گیرند تا به دوستان و آشنایان نشان بدهند و لابد متاسف شوند!

انتشار گسترده این قبیل تصاویرِ دل‌خراش و به تصویر کشیدن بی‌تفاوتی مردم حاضر در محل جنایت و حادثه، داوری‌های بی‌رحمانه افکار عمومی را به همراه دارد. این پرسش را به پیش می‌کشد که ما ایرانی‌ها چگونه مردمانی هستیم؟ به کجا رسیده‌ایم؟ و به کجا می‌رویم؟

این داوری‌ها و پرسش‌ها که معمولن با پاسخ‌های تلخ و گزنده‌ای همراه است، کمترین نتیجه‌اش دوری دل‌های مردم از یکدیگر است.

این داوری‌ها مبتنی بر گزار‌ه‌هایی تلخ هستند که بی‌اعتمادی به برادر، خواهر، همسایه، همکلاسی و هم‌وطن را به همراه می‌آورد.

باید دید تلاش برای فاصله انداختن میان مردم، دور کردن آنها از یکدیگر و بی‌تفاوتی کردن آنها به نفع کیست؟

به تصویر کشیدن صحنه‌هایی از تیغ کشیدن مردم بر روی یکدیگر و لت و پاره کردن دیگری در ملاءعام، خشونت‌های رسمی را توجیه کرده و حتی این دسته از خشونت‌ها را تئوریزه می‌کند؛ مردمی که در روز روشن تیغ می‌کشند و هم‌وطن خود را با خاک یکسان می‌کنند، مستحق برخورد‌هایی به مراتب بدتر از آن‌چیزی هستند که پلیس به هر بهانه‌ای در کوی و برزن با آنها می‌کند.
پانزدهم آبان ماه سال ۱۳۸۹

Balatarin Donbaleh Mohandes Delicious Digg Stumbleupon Furl Friendfeed Twitter Facebook Greader Addthis to other Subscribe to Feed

1 نظر:

Doris گفت...

دیروز وقتی این فیلم رو دیدم حالم خیلی بد شد , واقعا ملت ما چرا وایستاده بودن و نگاه می کردن , ماشنها رد می شدن و مردم هم تماشاچی بودن تمام روز داشتم بهش فکر می کردم . اونجا دو تا بیمارستان نزدیکش هست, مدرس که با پای پیاده 5 الی 6 دقی...قه راهه و پارسیان , .
پلیس هم فقط وقتی کسی یا حجاب اونها رو رعایت نکرده و یا عقیده مخالف داره زود می رسه , اینجا قطعا به پلیس ضد شورش نیاز داشت , مطمئن باش اون دو تا پلیسی که رسیده اند فقط لباس پلیس داشتند و فقط می تونن جوونهای مردم رو کتک بزنن. حرفه ای ها همون لباس مشکی پوشها هستن که فقط واسه حفظ نظام ازشون استفاده می شه
این صحنه واسه این نظام خیلی امتیاز بود که این مردم اینقدر بی رحم شدن اونها خوشحالن که ملت اینطوری شدن . تازه توی یه وبسایت نظر سنجی هم گذاشته بودن , خیلی ها نظر داده بودند بود که دختره رو می رفتیم می کشتیم و یا همین جوون رو , می بینی
خانه از پای بست ویران شده

وبلاگ‌ها

دنبال کننده ها

کتاب‌ها

  • مائو داستان ناشناخته/ جان هالیدی/ ثالث
  • جدال قدیم و جدید/ جواد طباطبایی/ ثالث
  • سرزمین‌های شبح‌زده/ تینا روزنبرگ/ ثالث
  • تجدد بومی/ محمد توکلی طرقی/ تاریخ ایران
  • مکتب در فرایند تکامل/ حسین مدرسی/ کویر
  • گذار از مدرنیته؟/ شاهرخ حقیقی/ نشر آگاه
  • روح پراگ/ ایوان کلیما/ نشر آگه

فیلم‌ها

  • آغوش‌های شکسته/ کارگردان: پدرو آلمادوآر
  • شاترآیلند/ کارگردان: مارتین اسکورسیزی
  • کتاب الی/ کارگردان: آلبرت و آلن هیوز
  • آواتار/ کارگردان: جیمز کامرون
  • نه (9)/ کارگردان: باب مارشال
  • زیرزمین/ کارگردان؛ امیر کاستاریکا
  • خانه خنجر‌های پران/ کارگردان؛ ژانگ ئیمو
  • نفرین گل طلائی/ کارگردان؛ ژانگ ئیمو
  • بدرود محبوب ابدی من/ کارگردان؛ چن کایگه
  • سفر گروه موسیقی/ کارگردان؛اران کولیرین
  • شاخ به شاخ/ کارگردان؛ فاتح آکین
  • پیر پسر/ کارگردان؛ چن ووک پارک
  • ممنتو/ کارگردان؛ کریستوفر نولان
  • دوشنبه‌ها زیر آفتاب/ کارگردان؛فرناندو آرانوا
  • والس با بشیر/ کارگردان؛آری فولمن
  • کتاب‌خوان/ کارگردان؛استفن دالدری