بهنام و من، امروز بعد از سه سال از بخش خبر رادیو زمانه استعفا کردیم. من در این بخش از زمانه در همه سطوح کار کردهام. به عنوان خبرنگار ساده و مترجم تا ادیتور خبر. کار در زمانه یکی از درخشانترین دورههای حرفهای من و بهنام بود. به خصوص از پس از انتخابات ریاست جمهوری که توانستیم در حد خودمان، اخبار جنبش سبز را در این رسانه منعکس کنیم و تا اندازهای سهم کوچکی در اطلاعرسانی درباره حوادث این دوران داشته باشیم.
اما آنچه ما را واداشت تا از زمانه کنارهگیری کنیم، برخوردهای غیرحرفهای و غیرمسئولانه فردی است که به ناحق «سردبیری» این رسانه را به چنگ آورده است.
این فرد متاسفانه نه تنها فاقد ابتداییترین تواناییهایی است که یک سردبیر باید دارا باشد، بلکه به لحاظ فردی نیز فاقد تعادل در تصمیمگیری است و مثل رئیس دولت دهم، مدام دروغ میگوید و فرافکنی میکند.
بخش خبر زمانه یکی از بخشهایی بود که با مقاومتهای بسیار از گزند ایدههای غیرکارشناسانه وی به دور مانده بود، اما من و بهنام دیگر از این جنگیدن مدام خسته شدیم و این بخش را به او وانهادیم تا نیروهایی که از نظر او «حرفهای» هستند و از نظر ما الفبای خبرنویسی را هم نمیدانند، در این بخش به کار بگمارد.
سردبیر رادیو زمانه همانطور که خودش به راحتی و با کودتا به این جایگاه رسیده، فکر میکند هر کسی میتوانند در بخش مهمی مثل خبر کار کنند. او که اصلا حوزه رسانه و حتی فضای سیاسی داخل ایران را نمیشناسد و سابقه فعالیت رسانهای نیز ندارد، ضعف و ناکارآمدی خود را با به کار گرفتن اکتیویستهای پناهندهای که دچار مشکلات مالی هستند و به پول نیاز دارند، جبران میکند؛ نقض مستقیم حقوق بشر در رسانه مدعی حقوق بشر، رسانهای که بودجهاش به نام آزادی بیان و حقوق بشر تامین میشود.
این فرد حتی با استفاده از همجنسگراها در ترکیه و پرداخت پولی ناچیز به آنها، سایت زمانه را اداره میکند. پولی که هم برای افراد نیازمند به آن، قوتی لایموت فراهم میآورد و هم این فرد بیکفایت را از گزند فشارهایی که وزارت خارجه هلند به علت موضوع تامین بودجه به این رسانه وارد میکند، دور نگه میدارد.
مدیر رادیو زمانه که خانمی خارجی است و فارسی نمیداند و متوجه نیست که در این رسانه چه میگذرد و چقدر افت کرده است و مسئولان وزارت خارجه هم تنها به میزان بودجه زمانه فکر میکنند. پس حالا که نظارتی نیست، چه بهتر که زمانه از نیروهای قدیمی و حرفهای خالی شود و به جای آنها نیروهایی بر سر کار بیایند که فکر کنند «سردبیر» تقلبی زمانه، واقعا سردبیر است و به او و ایدههایی که هر کسی که چند روز هم در رسانه کار کرده باشد، از شنیدن آنها خندهاش میگیرد، چشم بگویند.
متاسفانه برد رادیو زمانه (شورای سیاستگذاری) هم به جای بازخواست این فرد و هشدار جدی به او درباره کارش و حتی تهدید به اخراج، وی را به کلاسهای آموزشی میفرستد. سردبیر رادیو زمانه باشی و تازه آموزش ببینی!
قصد نوشتن جزئیات ناتوانیها و اشتباهات فاحش وی را ندارم، چرا که هم مثنوی هفتاد من کاغذ است و هم نمیخواهم بیان این جزئیات، استعفای من و بهنام را شخصی جلوه دهد.
اما مسئولان پرس ناو و برد زمانه، باید به این مسئله به طور جدی پاسخ دهند که وقتی مردم ایران برای مبارزه با دروغ، سینه جلوی گلوله سپر میکنند، چطور آنها فردی را که نماد عینی ناکارآمدی و دروغگویی است، بر سر کار نگه داشتهاند؟ آقایان برد زمانه، میدانید از زمان مسئولیت «سردبیر محترم»، تاکنون چند نفر از نیروهای حرفهای از این رسانه اخراج شدهاند و یا شرایطی برایشان فراهم شده که رفتن را بر ماندن ترجیح دادهاند؟
در شرایطی که رسانههای داخل ایران با مشکل سانسور فراوان مواجه هستند، خبرنگاران یا آوارهاند یا گوشه زندان و یا از بیم دستگیری سکوت اختیار کردهاند، شما چه زمانی میخواهید مشکلات زمانه را سامان دهید تا روزنامهنگاران حرفهای، در آرامش و به صورتی شایسته، مسائل ایران را پوشش دهند؟ حل کردن مسائل زمانه که با تعویض این فرد بیکفایت رفع میشود، چقدر باید زمان ببرید؟
شما اگر هم دستی در رسانه نداشته باشید، بالاخره میتوانید از چهار نفر که در این عرصه فعالیت میکنند بخواهید رادیو زمانه را به لحاظ نیروی انسانی و محتوایی ارزیابی کنند. زمانه دارد از دست میرود، از دست رفته است، چه اتفاق باید بیفتد تا شما به خود بیایید و اقدامی جدی انجام دهید؟
چند نفر دیگر باید از زمانه اخراج شوند؟ چند نفر دیگر باید از زمانه کنارهگیری کنند؟ چه اندازه دیگر باید این رسانه بدنام شود تا شما متوجه شوید مسئله خیلی جدی تر از آنی است که فکر میکنید؟ آیا باید همه مسائل زمانه را رسانهای کرد؟ با همه جزئیات؟
زمانه ملک طلق کسی نیست که در چند صباح مسئولیتش هر طور خواست با آن رفتار کند، زمانه متعلق به همه مخاطبان و همینطور وامدار کسانی است که سالها در این رسانه و برای این رسانه زحمت کشیدند. روزی زمانه پر بود از نامهای بزرگ، مطالب جذاب و بکر و حالا....
به هر حال به عنوان خبرنگاری که کودتای ۲۲ خرداد از ایران آوارهاش کرد، وظیفه داشتم درباره وضعیت نامناسب حرفهای «سردبیر» زمانه اینجا روشنگری کنم. این ادامه همان رسالت خبرنگاری است. حالا دیگر برد زمانه و مسئولان پرس ناو باید به خود بیایند و رفع مشکل کنند. سکوت ۹ ماههام هم علاوه بر تلاش برای اصلاح، به خاطر همزمان شدن زمان کودتای «سردبیری» در زمانه با آوارگی ما بود.
لازم میدانم از مهدی جامی که پس از پلمب کافه تیتر با پیوستن ما به زمانه موافقت کرد و در این سالها به لحاظ حرفهای و شخصی، لطفهای بزرگی در حق ما کرد و همینطور از حسین علوی که هم برایمان پدری کرد و هم با اعتمادی که به طور ویژه به من داشت، فضای مناسبی در زمانه برایم فراهم آورد، به نیکی یاد کنم. برای همکاران قدیمی باقیمانده در زمانه هم آرزوی صبر دارم.
اشاره من به همکاری همجنسگراها با رادیو زمانه به معنای نادیده انگاشتن فردیت و توانمندی آنها نبوده و نیست.
به نظر میرسد آنچه درباره همجنسگراها به عنوان افرادی که جامعه ما، آنها را از خانه و کاشانهشان آواره کرده و «سردبیر محترم» از موقعیت بغرنج برخی از آنها برای تثبیت موقعیت خود سود میبرد نوشتهام، باعث سوءتفاهم شده است.
برخوردی که «سردبیر محترم» با همجنسگراها در مناسبات کاری دارد، آن سوی برخوردی است که جامعه ایرانی با آنها داشته و دارد که محل اعتراض است.
ما سالها در بخش خبر رادیو زمانه تلاش کردیم تا صدای همه اقلیتهای مذهبی، قومی و جنسی و نقض حقوق اولیه آنها را به گوش همه برسانیم. آنچه در نوشته بالا آمده هم اعتراض به نقض حقوق اولیه آنها به طریقی دیگر بود.
اما آنچه ما را واداشت تا از زمانه کنارهگیری کنیم، برخوردهای غیرحرفهای و غیرمسئولانه فردی است که به ناحق «سردبیری» این رسانه را به چنگ آورده است.
این فرد متاسفانه نه تنها فاقد ابتداییترین تواناییهایی است که یک سردبیر باید دارا باشد، بلکه به لحاظ فردی نیز فاقد تعادل در تصمیمگیری است و مثل رئیس دولت دهم، مدام دروغ میگوید و فرافکنی میکند.
بخش خبر زمانه یکی از بخشهایی بود که با مقاومتهای بسیار از گزند ایدههای غیرکارشناسانه وی به دور مانده بود، اما من و بهنام دیگر از این جنگیدن مدام خسته شدیم و این بخش را به او وانهادیم تا نیروهایی که از نظر او «حرفهای» هستند و از نظر ما الفبای خبرنویسی را هم نمیدانند، در این بخش به کار بگمارد.
سردبیر رادیو زمانه همانطور که خودش به راحتی و با کودتا به این جایگاه رسیده، فکر میکند هر کسی میتوانند در بخش مهمی مثل خبر کار کنند. او که اصلا حوزه رسانه و حتی فضای سیاسی داخل ایران را نمیشناسد و سابقه فعالیت رسانهای نیز ندارد، ضعف و ناکارآمدی خود را با به کار گرفتن اکتیویستهای پناهندهای که دچار مشکلات مالی هستند و به پول نیاز دارند، جبران میکند؛ نقض مستقیم حقوق بشر در رسانه مدعی حقوق بشر، رسانهای که بودجهاش به نام آزادی بیان و حقوق بشر تامین میشود.
این فرد حتی با استفاده از همجنسگراها در ترکیه و پرداخت پولی ناچیز به آنها، سایت زمانه را اداره میکند. پولی که هم برای افراد نیازمند به آن، قوتی لایموت فراهم میآورد و هم این فرد بیکفایت را از گزند فشارهایی که وزارت خارجه هلند به علت موضوع تامین بودجه به این رسانه وارد میکند، دور نگه میدارد.
مدیر رادیو زمانه که خانمی خارجی است و فارسی نمیداند و متوجه نیست که در این رسانه چه میگذرد و چقدر افت کرده است و مسئولان وزارت خارجه هم تنها به میزان بودجه زمانه فکر میکنند. پس حالا که نظارتی نیست، چه بهتر که زمانه از نیروهای قدیمی و حرفهای خالی شود و به جای آنها نیروهایی بر سر کار بیایند که فکر کنند «سردبیر» تقلبی زمانه، واقعا سردبیر است و به او و ایدههایی که هر کسی که چند روز هم در رسانه کار کرده باشد، از شنیدن آنها خندهاش میگیرد، چشم بگویند.
متاسفانه برد رادیو زمانه (شورای سیاستگذاری) هم به جای بازخواست این فرد و هشدار جدی به او درباره کارش و حتی تهدید به اخراج، وی را به کلاسهای آموزشی میفرستد. سردبیر رادیو زمانه باشی و تازه آموزش ببینی!
قصد نوشتن جزئیات ناتوانیها و اشتباهات فاحش وی را ندارم، چرا که هم مثنوی هفتاد من کاغذ است و هم نمیخواهم بیان این جزئیات، استعفای من و بهنام را شخصی جلوه دهد.
اما مسئولان پرس ناو و برد زمانه، باید به این مسئله به طور جدی پاسخ دهند که وقتی مردم ایران برای مبارزه با دروغ، سینه جلوی گلوله سپر میکنند، چطور آنها فردی را که نماد عینی ناکارآمدی و دروغگویی است، بر سر کار نگه داشتهاند؟ آقایان برد زمانه، میدانید از زمان مسئولیت «سردبیر محترم»، تاکنون چند نفر از نیروهای حرفهای از این رسانه اخراج شدهاند و یا شرایطی برایشان فراهم شده که رفتن را بر ماندن ترجیح دادهاند؟
در شرایطی که رسانههای داخل ایران با مشکل سانسور فراوان مواجه هستند، خبرنگاران یا آوارهاند یا گوشه زندان و یا از بیم دستگیری سکوت اختیار کردهاند، شما چه زمانی میخواهید مشکلات زمانه را سامان دهید تا روزنامهنگاران حرفهای، در آرامش و به صورتی شایسته، مسائل ایران را پوشش دهند؟ حل کردن مسائل زمانه که با تعویض این فرد بیکفایت رفع میشود، چقدر باید زمان ببرید؟
شما اگر هم دستی در رسانه نداشته باشید، بالاخره میتوانید از چهار نفر که در این عرصه فعالیت میکنند بخواهید رادیو زمانه را به لحاظ نیروی انسانی و محتوایی ارزیابی کنند. زمانه دارد از دست میرود، از دست رفته است، چه اتفاق باید بیفتد تا شما به خود بیایید و اقدامی جدی انجام دهید؟
چند نفر دیگر باید از زمانه اخراج شوند؟ چند نفر دیگر باید از زمانه کنارهگیری کنند؟ چه اندازه دیگر باید این رسانه بدنام شود تا شما متوجه شوید مسئله خیلی جدی تر از آنی است که فکر میکنید؟ آیا باید همه مسائل زمانه را رسانهای کرد؟ با همه جزئیات؟
زمانه ملک طلق کسی نیست که در چند صباح مسئولیتش هر طور خواست با آن رفتار کند، زمانه متعلق به همه مخاطبان و همینطور وامدار کسانی است که سالها در این رسانه و برای این رسانه زحمت کشیدند. روزی زمانه پر بود از نامهای بزرگ، مطالب جذاب و بکر و حالا....
به هر حال به عنوان خبرنگاری که کودتای ۲۲ خرداد از ایران آوارهاش کرد، وظیفه داشتم درباره وضعیت نامناسب حرفهای «سردبیر» زمانه اینجا روشنگری کنم. این ادامه همان رسالت خبرنگاری است. حالا دیگر برد زمانه و مسئولان پرس ناو باید به خود بیایند و رفع مشکل کنند. سکوت ۹ ماههام هم علاوه بر تلاش برای اصلاح، به خاطر همزمان شدن زمان کودتای «سردبیری» در زمانه با آوارگی ما بود.
لازم میدانم از مهدی جامی که پس از پلمب کافه تیتر با پیوستن ما به زمانه موافقت کرد و در این سالها به لحاظ حرفهای و شخصی، لطفهای بزرگی در حق ما کرد و همینطور از حسین علوی که هم برایمان پدری کرد و هم با اعتمادی که به طور ویژه به من داشت، فضای مناسبی در زمانه برایم فراهم آورد، به نیکی یاد کنم. برای همکاران قدیمی باقیمانده در زمانه هم آرزوی صبر دارم.
بیتا- ۱۷ خرداد ۸۹
توضیح:اشاره من به همکاری همجنسگراها با رادیو زمانه به معنای نادیده انگاشتن فردیت و توانمندی آنها نبوده و نیست.
به نظر میرسد آنچه درباره همجنسگراها به عنوان افرادی که جامعه ما، آنها را از خانه و کاشانهشان آواره کرده و «سردبیر محترم» از موقعیت بغرنج برخی از آنها برای تثبیت موقعیت خود سود میبرد نوشتهام، باعث سوءتفاهم شده است.
برخوردی که «سردبیر محترم» با همجنسگراها در مناسبات کاری دارد، آن سوی برخوردی است که جامعه ایرانی با آنها داشته و دارد که محل اعتراض است.
ما سالها در بخش خبر رادیو زمانه تلاش کردیم تا صدای همه اقلیتهای مذهبی، قومی و جنسی و نقض حقوق اولیه آنها را به گوش همه برسانیم. آنچه در نوشته بالا آمده هم اعتراض به نقض حقوق اولیه آنها به طریقی دیگر بود.
1 نظر:
با خواندن این متن و پراکنده گویی اش و ربط دادن مسایل نامربوط به هم (مقایسه شعارگونه با احمدی نژاد و صحبت از همجنسبازان) و تهی بودنش از هر گونه جزییات باید بگویم اگر شما از حرفه ای ترین نیروهای رادیو زمانه بوده اید وای به حال آن پایگاه اینترنتی. برای من ثابت شد که رادیو زمانه سایت به درد بخوری نمیتواند باشد.
ب. س.
ارسال یک نظر