علی خامنهای پس از حدود یکسال، سرانجام پذیرفت که نظام مقدس دوپاره شده است.
اعتراف به این دو پارهگی را باید مهمترین رویداد در تاریخ جمهوری اسلامی دانست.
نظامی که تا سال گذشته تقریبن یکدست بود، حالا دچار گسست شده است.
خامنهای در این یک سال تلاش فراوان کرد تا این وضعیت را به قبل از انتخابات ۲۲ خرداد بازگرداند، اما ایستادگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و البته مردم این تلاش را ناکام گذاشت.
رهبر جمهوری اسلامی در ۱۴ خرداد خسته از تمام مخفیکاریها و انکار گسستها، در نهایت اعتراف کرد عدهای که او آنها را «طلحه و زبیر» میخواند بر «علی زمانه» خروج کردهاند.
این سادهترین و پیشپا افتادهترین راهی بود که خامنهای انتخاب کرد تا مخالفان خود را به انحراف از آرمانهای خمینی متهم کند و خود را تنها ادامه دهنده راه روحالله بداند.
او در سخنرانی ۱۴ خرداد تلاش کرد در عین اعتراف به تشکیل جبههای جدید در برابر خود، مخالفان را در جبهه باطل قرار دهد.
داوری اخلاقی خامنهای مهم نیست، آنچه که مهم است اعتراف او به جدا شدن بخش قابل توجهی از وفاداران خمینی از «علی زمانه» است.
رهبر جمهوری اسلامی با این اعتراف، کار خود را سختتر از قبل کرد.
او اگر به سیاست بیاعتنایی در برابر مخالفان ادامه میداد، شاید شانس و فرصتی برای اصلاح داشت. بهانهای میجست، راهی مییافت و یا کاری میکرد تا گند انتخابات را پاک کند. اما حالا با ترسیم جبههای از وفاداران به خمینی که در برابر وی صفآرائی کردهاند، قدم در راه بیبازگشت گذاشته است.
او حالا باید با کسانی مبارزه کند که محضر خمینی را درک کردهاند و تا برآمدن «طلحه و زبیر» را ثابت کند.
در همین قیاس تاریخی است که حسن خمینی با حسین نواده پیامبر مقایسه میشود و صفکشیدگان در برابر وی با سپاه عمرسعد.
صفکشیدگانی که به ظاهر حاضرند برای «علی زمانه» جان بدهند.
اعتراف به این دو پارهگی را باید مهمترین رویداد در تاریخ جمهوری اسلامی دانست.
نظامی که تا سال گذشته تقریبن یکدست بود، حالا دچار گسست شده است.
خامنهای در این یک سال تلاش فراوان کرد تا این وضعیت را به قبل از انتخابات ۲۲ خرداد بازگرداند، اما ایستادگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و البته مردم این تلاش را ناکام گذاشت.
رهبر جمهوری اسلامی در ۱۴ خرداد خسته از تمام مخفیکاریها و انکار گسستها، در نهایت اعتراف کرد عدهای که او آنها را «طلحه و زبیر» میخواند بر «علی زمانه» خروج کردهاند.
این سادهترین و پیشپا افتادهترین راهی بود که خامنهای انتخاب کرد تا مخالفان خود را به انحراف از آرمانهای خمینی متهم کند و خود را تنها ادامه دهنده راه روحالله بداند.
او در سخنرانی ۱۴ خرداد تلاش کرد در عین اعتراف به تشکیل جبههای جدید در برابر خود، مخالفان را در جبهه باطل قرار دهد.
داوری اخلاقی خامنهای مهم نیست، آنچه که مهم است اعتراف او به جدا شدن بخش قابل توجهی از وفاداران خمینی از «علی زمانه» است.
رهبر جمهوری اسلامی با این اعتراف، کار خود را سختتر از قبل کرد.
او اگر به سیاست بیاعتنایی در برابر مخالفان ادامه میداد، شاید شانس و فرصتی برای اصلاح داشت. بهانهای میجست، راهی مییافت و یا کاری میکرد تا گند انتخابات را پاک کند. اما حالا با ترسیم جبههای از وفاداران به خمینی که در برابر وی صفآرائی کردهاند، قدم در راه بیبازگشت گذاشته است.
او حالا باید با کسانی مبارزه کند که محضر خمینی را درک کردهاند و تا برآمدن «طلحه و زبیر» را ثابت کند.
در همین قیاس تاریخی است که حسن خمینی با حسین نواده پیامبر مقایسه میشود و صفکشیدگان در برابر وی با سپاه عمرسعد.
صفکشیدگانی که به ظاهر حاضرند برای «علی زمانه» جان بدهند.
شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۸۹
0 نظر:
ارسال یک نظر