علیرضا پناهیان راست میگوید «جامعهای که اغلب مشکلات آن از طریق قانون حل شود، بیمار است».
این حرف روحانی جوان نزدیک به آقا را باید با خط نستعلیق نوشت که «نباید اجازه داد قانون جای اخلاق را بگیرد.»
در جامعهای که قانون حاکم باشد، دیگر جایی برای نهاد روحانیت، ولیفقیه، خرافه و اخلاق، برای دخالت در امور حکومت و مردم نیست.
قانون که نباشد، ولیفقیه، ولیامر، سلطان و شاه هر طور که «مصلحت» مردم و جامعه مسلمین باشد، حکم میراند.
مثلن یک روز مصلحت است که رای میلیونی مردم بالا کشیده شود، خون دهها بیدفاع به زمین ریخته شود و به دختران و پسران تجاوز شود. اگر قانون باشد، حساب و کتاب باشد، این مصلحت را باید در کوزه گذاشت و آبش را خورد.
مگر دعوای ۱۰۰سال پیش مشروطهخواهان با سلطان قاجار و مراجع دربار بر سر چه بود؛ قانون میخواست که محدود کند اختیارات سلطان و فقیه را، اما آنها نمیخواستند، مقاومت و دخالت کردند تا استبداد همچنان برقرار ماند.
حالا هم که اختیارات سلطان و مجتهد تجمیع شده و یک نفر همه کمالات سلطان و فقیه را یکجا دارد، پس مجلس به چهکار است، جمهوریت چه معنی میدهد، مردم «بلهم أضل»اند، نمیفهمند که صلاحشان در چیست.
استبداد در ایران، سالها با همین حربه «اخلاق، دین و سنت» بر مردم استبدادزده حکمرانی کرده است.
پای قانون که وسط بیاید، همه این ابزارها کارکرد خود را از دست خواهد داد.
به همین خاطر هم هست که آقایان، از آنجا که رویشان نمیشود قانون را بپیچانند، میگویند که اختیارات ولیفقیه فراتر از قانون است.
این حرف روحانی جوان نزدیک به آقا را باید با خط نستعلیق نوشت که «نباید اجازه داد قانون جای اخلاق را بگیرد.»
در جامعهای که قانون حاکم باشد، دیگر جایی برای نهاد روحانیت، ولیفقیه، خرافه و اخلاق، برای دخالت در امور حکومت و مردم نیست.
قانون که نباشد، ولیفقیه، ولیامر، سلطان و شاه هر طور که «مصلحت» مردم و جامعه مسلمین باشد، حکم میراند.
مثلن یک روز مصلحت است که رای میلیونی مردم بالا کشیده شود، خون دهها بیدفاع به زمین ریخته شود و به دختران و پسران تجاوز شود. اگر قانون باشد، حساب و کتاب باشد، این مصلحت را باید در کوزه گذاشت و آبش را خورد.
مگر دعوای ۱۰۰سال پیش مشروطهخواهان با سلطان قاجار و مراجع دربار بر سر چه بود؛ قانون میخواست که محدود کند اختیارات سلطان و فقیه را، اما آنها نمیخواستند، مقاومت و دخالت کردند تا استبداد همچنان برقرار ماند.
حالا هم که اختیارات سلطان و مجتهد تجمیع شده و یک نفر همه کمالات سلطان و فقیه را یکجا دارد، پس مجلس به چهکار است، جمهوریت چه معنی میدهد، مردم «بلهم أضل»اند، نمیفهمند که صلاحشان در چیست.
استبداد در ایران، سالها با همین حربه «اخلاق، دین و سنت» بر مردم استبدادزده حکمرانی کرده است.
پای قانون که وسط بیاید، همه این ابزارها کارکرد خود را از دست خواهد داد.
به همین خاطر هم هست که آقایان، از آنجا که رویشان نمیشود قانون را بپیچانند، میگویند که اختیارات ولیفقیه فراتر از قانون است.
هفدهم فروردین ماه سال ۱۳۸۹
0 نظر:
ارسال یک نظر