در شهرستان ۱۷۰هزار نفری «سرباز»، در کمتر از سه ماه، ۲۶هزار نوجوان ۱۳ساله را به عضویت بسیج درآوردهاند.
شهرستان «سرباز» از توابع استان سیستان و بلوچستان است که چند ماه پیش در یک انفجار «تروریستی»، گروهی از سرداران سپاه در آنجا جان خود را از دست دادند.
فارغ از درستی و نادرستی این خبر، بسیاری اوقات فکر میکنم، کارکرد ۲۳هزار پایگاه بسیج برای جمهوری اسلامی چه شباهتی میتواند با ۱۰هزار مدرسه طلبان در پاکستان داشته باشد.
در جمهوری اسلامی از بسیجیان نوجوانی که سن و سال آنها بین ۱۳تا ۱۵سال است، برای سرکوب معترضان استفاده میشود. بدست گروهی از آنها سلاح میدهند و بدست جماعتی دیگر باتوم، چماق، کابل و چاقو.
چرایی و فلسفه به کارگیری این چماقها و کابلها در پایگاههای بسیج و جلسات هادیان سیاسی تئوریزه میشود تا هریک از این چماقداران برای تقرب به اهلبیت، در رکاب ولیامر سربازی کنند.
مدارس طالبان در پاکستان و افغانستان نیز در مقیاسی رادیکالتر، همین کارکرد را دارند؛ تربیت طالبانی نوجوانانی که در سودای بهشت، کمربند انفجاری به خود میبندند. همان کاری که در فلسطین نیز انجام میشود و جمهوری اسلامی آن را عملیات «شهادتطلبانه» میخواند.
آموزههای رادیکال مذهبی، یگانه عامل انگیزشی نیروهای بسیج و طالبان است، با این تفاوت که بسیج فعلن با چوب و چماق به جنگ «محاربان» آمده و طالبان سالهاست که با بمب و تفنگ با دشمنان اسلام میجنگند.
جمهوری اسلامی در خشکاندن مغز نوجوانان چندان تفاوتی با طالبانی که وحشت در دل جهانیان افکنده، ندارد. تنها تفاوت در موقعیت جفرافیایی و فرهنگی است، وگرنه این نظام اسلامی دقیقن همان راهی را میرفت که طالبان رفته است.
شهرستان «سرباز» از توابع استان سیستان و بلوچستان است که چند ماه پیش در یک انفجار «تروریستی»، گروهی از سرداران سپاه در آنجا جان خود را از دست دادند.
فارغ از درستی و نادرستی این خبر، بسیاری اوقات فکر میکنم، کارکرد ۲۳هزار پایگاه بسیج برای جمهوری اسلامی چه شباهتی میتواند با ۱۰هزار مدرسه طلبان در پاکستان داشته باشد.
در جمهوری اسلامی از بسیجیان نوجوانی که سن و سال آنها بین ۱۳تا ۱۵سال است، برای سرکوب معترضان استفاده میشود. بدست گروهی از آنها سلاح میدهند و بدست جماعتی دیگر باتوم، چماق، کابل و چاقو.
چرایی و فلسفه به کارگیری این چماقها و کابلها در پایگاههای بسیج و جلسات هادیان سیاسی تئوریزه میشود تا هریک از این چماقداران برای تقرب به اهلبیت، در رکاب ولیامر سربازی کنند.
مدارس طالبان در پاکستان و افغانستان نیز در مقیاسی رادیکالتر، همین کارکرد را دارند؛ تربیت طالبانی نوجوانانی که در سودای بهشت، کمربند انفجاری به خود میبندند. همان کاری که در فلسطین نیز انجام میشود و جمهوری اسلامی آن را عملیات «شهادتطلبانه» میخواند.
آموزههای رادیکال مذهبی، یگانه عامل انگیزشی نیروهای بسیج و طالبان است، با این تفاوت که بسیج فعلن با چوب و چماق به جنگ «محاربان» آمده و طالبان سالهاست که با بمب و تفنگ با دشمنان اسلام میجنگند.
جمهوری اسلامی در خشکاندن مغز نوجوانان چندان تفاوتی با طالبانی که وحشت در دل جهانیان افکنده، ندارد. تنها تفاوت در موقعیت جفرافیایی و فرهنگی است، وگرنه این نظام اسلامی دقیقن همان راهی را میرفت که طالبان رفته است.
پنجم بهمن ماه سال ۱۳۸۸
0 نظر:
ارسال یک نظر